ما همه یکی هستیم

ما همه یکی هستیم 



روزی در مدرسه شاگردی در فکر فرو رفته بود و از خودش بیرون نمی امد .


شیوانا از دور در حال دیدن او بود بنابراین به سمتش رفت و از او پرسید.:" چرا گرفته و نارحتی ، چه شده است چه فکری تو را به خود مشغول کرده است که تا این حد در خود فرورفته ای ؟

گفت :"شیوانای عزیز من در کارم پیشرفته شده ام اما قصد تبلیغ کار و مشهور شدنم را ندارم چون در آن صورت همه ی اعمال و رفتارم زیر ذره بین قرار میگیرد و من باید همه جا آدم خوبه باشم درحالیکه من هم انسانم و دارای همه جور صفات خوب و بد .

پس لزومی به مشهور شدن خودم نمیبینم اگر قرار باشد اموزه هایم به دست کسانی که میخواهد برسد میرسد .



شیوانا گفت:" عزیزم اگر همه ی غذاهای خوب را خودت به تنهایی بخوری و به دیگران از این غذاهای خوشمزه چیزی نچشانی بتدریج آنها هم از تو غذاهای خوبشان را دریغ میکنند و تو تنها در جزیره ی کوچک خودت میمانی. 

تو از جهان و جهان از تو جدا نیست ."


شاگرد در همان موقع در فکر فرو رفت و صحنه ی موفقیت جهانیش در خاطرش زنده شد و دوباره به فرو رفت . . .

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.