Do not be fooled by fake counterfeits
One day there was a severe flood in the village of Shivana
And the danger that this happened to neighboring villages also had anxiety and fear for the people of neighboring villages.
In the meantime, Shivana and his companions sought help with the flood victims
One of Shivana's students asked him a question that many people in neighboring villages were worried about and rumored that we would not be safe at all, and that all of us would be reluctant to reduce the cost of our services. We go away
Shivana said in response to this great concern
The point you should pay attention to is that the mind believes in what it sees and looks so terrible, and likes to conjecture that these problems will continue like the current flood, and the way you go will not soon end. Came .
The student questioned him about the cause of the issue, and she replied that the mind showed everything difficult and terrible due to its existential structure and the lack of proper analysis of the subject and the desire to stay in the previous situation.
Your consciousness is absolutely necessary in these cases and be aware that with this awareness you can create and create the best solutions under these so-called difficult circumstances, so do not swallow old and old, old-fashioned habits of mind. Take the best action
The student, who was now comfortable and relaxed, went to those who had to explain the story to them.
@Hebrahimfard
@ShivanaNeavy
http://hebrahimifard.blogsky.com/1398/01/05/post-80
گول نمایشهای تقلبی ذهن را نخورید
روزی در دهکده مجاور دهکده ی شیوانا سیل شدیدی ایجاد شده بود
و خطر اینکه این اتفاق به دهکده های مجاور هم برسد نگرانی و ترس و دلهره را بر اهالی روستاهای مجاور حاکم‌کرده بود
در این میان شیوانا و همراهانش در پی یاری و همراهی با سیل زدگان بودند
که یکی از شاگردان شیوانا سوالی را از او پرسید که سوال خیلی از اهالی دهکده های مجاور نگران بود و به شکل شایعه ای پخش شده بود و ان اینکه ما به هیچ وجه در امان نخواهیم بود و همه مان از بی اذوقگی و کاهش روزافزای امکانات از بین میرویم
شیوانا در پاسخ این نگرانی بزرگ گفت
نکته ای که باید به آن دقت کنید این است که ذهن آنچه را که می بیند و زیاد و هولناک می‌بیند باور میکند و دوست دارد اینگونه تداعی کند که این مشکلات مثل سیل کنونی ادامه دار خواهد بود و راه برون رفتی به این زودی به وجود نخواهد آمد .
شاگرد از او در مورد علت این مسئله سوال پرسید و شیوانا جواب داد ذهن به دلیل ساختار وجودی اش و عدم تحلیل درست موضوع و علاقه به ماندن در وضعیت قبلی همه چیز را دشوار و وحشتناک نشان می دهد
هوشیاری شما در این گونه موارد کاملاً ضروری است بدانید و آگاه باشید که با همین آگاهی می توانید بهترین راه حل ها را در همین شرایط به اصطلاح دشوار به وجود آورید و خلق کنید بنابراین گول عادت های قدیمی و کهنه و پوسیده ی ذهن را نخورید و بهترین اقدامات لازم را انجام دهید
شاگرد که حالا خیالش راحت و آسوده شده بود به سوی کسانی که مطلب را باید برایشان توضیح میداد شتافت .
@Hebrahimifard
@ShvanaNevisi
با هر کلیک ،
صدای خش خش برگهای پاییزی در زیر پاهایم که عبور را برایم زمزمه میکنند به گوشم میرسد .
من به سویت می آیم به سوی خود ام .
تنها با حالات گوناگون خود کنار بیاییم جهان به بهشت تبدیل می شود.
روزی از روزهای زیبای بهاری در حالیکه عطر شکوفه های نارنج فضای دهکده را مسحور خویش کرده بود شیوانا مادری را هراسان دید که دوان دوان به سمت او می آید
وقتی علت نگرانی و سراسیمه گی اش را جویا شد مادر خسته و نگران ، گریان گفت
راستش را بخواهید دیگر از این همه مسئولیت مادری و همسری و شغلم خسته شده ام با وجود همه ی زحماتی که متقبل میشوم شاد که نیستم هیچ خانواده ام دو دخترم و همسرم به من کنترلگر هم می گویند دیگر کلافه شده ام خواهش میکنم یاری ام کن
شیوانا لختی سکوت کرد و اینچنین پاسخ داد
دخترم وقتی که دم به دم لباس کهنه ی فکر و احساس و عاطفه ی قبلی را به دور نمی اندازی و مثل ژنده پوش دوره گرد لباسهای ۱۵ سال زندگی مشترک را بر تن کرده ای
نمیخواهی از سنگینی بار این حجم لباس و بوی تعفنشان حالت بهم بخورد ؟
اگر بپذیری که اعضای خانواده ات مثل خودت دم به دم حالات و احوالات مختلف را تجربه میکنند و تو با انداختن روشنایی تمرکزت در اکنون جاودانه جاودانگی و تازگی را تجربه کنی میتوانی هم خودت ،هم انها را ببخشی و سبک شوی و لباسهای کهنه خودت را از تن بدر اوری
انگاه سبکبال و دلخوش هر لحظه زندگی کنی و اجازه بدهی انها نیز بدون کهنه پرستی کنترلگرانه ات ، زندگی نو به نویشان را بکنند !
زن خسته و اشفته که دیگر اثری از نگرانی و دلخوری در او نبود دستان شیوانا را فشرد و به سوی بازار دهکده رفت .
@Hebrahimifard
@ShivanaNevisi