مرده ، گاهی فردی ست که تو را ترک میکند .
روزی شیوانا در گذر از کوچه های دهکده مرد جوانی را دید که کنار رودخانه با خشم و عصبانیت سنگهای درشت و ریز را با خشونت به آب پرت میکند . انگار از خودش از زمین و از زمان و از کسی شاکی بود .
شیوانا به نزدیکش رفت و گفت :"علت خشمت چیست ؟"
و جوان که با دیدن شیوانا ارام گرفته بود ،گفت:" زنی را دوست میداشتم از دل و جان ، و تمام جوانی و عشقم را به پایش ریختم فارغ از اینکه او از همان ابتدا با من روراست نبود و من این را متوجه نبودم از بس عاشقش بودم ، گرچه او نیز به دروغ به من عشق میورزید .
حالا او مرا ترک کرده ، و من هنوز در عشقی که به او داشتم در سوز و گدازم شب و روزم شده دعا تا او نیز با من روراست شود و عشقش به من حقیقی !
شیوانا که با دقت به او گوش میداد گفت:"
تو در دنیای خودساخته ی خودت که به ان اعتباری نیست زندگی میکنی و از دست و پنجه نرم کردن با دنیای واقعی فراری هستی ! بهتر است دلیل این همه سادگی را در خودت بیابی تا در انتخاب بعدی ات دنیای دلبخواهت را با فرد مورد نظر واقعی ات بیافرینی ،
نه اینکه در خواب و خیال بسر ببری ."
مرد جوان ،که حالا عقلش سرجایش آمده بود پاهایش را به داخل اب فرو برد و اجازه داد آب به او ارامش دهد .
@Hebrahimifard
@ShivanaNevisi