به خاطر اشتباهات دیگران مانع رشد خودت نشو

نمونه داستان های شیوانا : به خاطر اشتباهات دیگران مانع رشد خودت نشو !

شیوانا نویس: دکتر هنگامه ابراهیمی فرد 

گروه یادگیری درس های معرفت از طریق شیوانا نویسی

خودت را جای دیگری بگذار

خودت را جای دیگری بگذار



در حیاط مدرسه ی شیوانا مکعب بزرگی ساخته شده بود که از چهار طرف در هر ضلع تعدادی از شاگردان میتوانستند ضلع مربوط به خود را ببینند و اضلاع  دیگر را نه.


پس از قرار گیری سرجاهایشان شیوانا از انها پرسید :"

عزیزان ایا میتوانید در حالیکه سرجایتان نشسته اید اضلاع دیگر ، نوشته ها و عکسهایش را ببینید ؟

و جواب خیر بود .

شاگردان پرسیدند منظورتان از این بازی چه بود شیوانا جان ؟

و وی گفت:" اینکه اگر خودمان را جای دیگری نگذاریم شاید نتوانیم موقعیت ، شرایط ، رفتار ،گفتار و عکس العمل افراد را تشخیص دهیم ."


بین شاگردان همهمه ای افتاد و بعضی شاد و بعضی به فکر فرو رفتند.

ما همه یکی هستیم

ما همه یکی هستیم 



روزی در مدرسه شاگردی در فکر فرو رفته بود و از خودش بیرون نمی امد .


شیوانا از دور در حال دیدن او بود بنابراین به سمتش رفت و از او پرسید.:" چرا گرفته و نارحتی ، چه شده است چه فکری تو را به خود مشغول کرده است که تا این حد در خود فرورفته ای ؟

گفت :"شیوانای عزیز من در کارم پیشرفته شده ام اما قصد تبلیغ کار و مشهور شدنم را ندارم چون در آن صورت همه ی اعمال و رفتارم زیر ذره بین قرار میگیرد و من باید همه جا آدم خوبه باشم درحالیکه من هم انسانم و دارای همه جور صفات خوب و بد .

پس لزومی به مشهور شدن خودم نمیبینم اگر قرار باشد اموزه هایم به دست کسانی که میخواهد برسد میرسد .



شیوانا گفت:" عزیزم اگر همه ی غذاهای خوب را خودت به تنهایی بخوری و به دیگران از این غذاهای خوشمزه چیزی نچشانی بتدریج آنها هم از تو غذاهای خوبشان را دریغ میکنند و تو تنها در جزیره ی کوچک خودت میمانی. 

تو از جهان و جهان از تو جدا نیست ."


شاگرد در همان موقع در فکر فرو رفت و صحنه ی موفقیت جهانیش در خاطرش زنده شد و دوباره به فرو رفت . . .

در دل هر اتفاقی نکته ای برای رشدت نهفته است

در دل هر اتفاقی نکته ای برای رشدت نهفته است 



روزی یکی از شاگردان شیوانا به سراغش رفت و از او سوالی پرسید.

گفت :" یکی از معلمان مدرسه مان که خیلی مرا تشویق میکند پیشنهاد کاری به من داده که بین من و او مشترک است و من از اینکه کار کار خالص و خاص من نیست دچار درگیری با خودم شده ام چون انگار امضای من در کارم نیست! "

حالا شما بگویید من‌چه کنم تا بتوانم به ارامش و خواسته ی قلبی ام برسم .

ایا همکاری با او را قطع کنم  یا ادامه دهم ؟ واقعا سر دوراهی مانده ام دوست دارم سرپای خودم بایستم و پیش وجدانم آسوده باشم ولی نمیدانم چگونه ؟!"


شیوانا گفت :" ببین عزیزم اینها همه افکار درونیه خودت است . که به شکل معلم بیرونی خودش را نشان داده است .

حق انتخاب تو همیشه همراه توست آرام باش و از این ابزارت استفاده ی درست خودت را بکن و مطمئن باش که از این پس تجربه ی خیلی خوبی خواهی داشت، و اینکه معلمت جز کمکی برای کسب این تجربه چیز دیگری نبوده است. "


شاگرد آرام گرفت و به تفکر پرداخت.


@Hebrahimifard